وی در خصوص شباهت‌های بین سوگواری در دیروز و امروز، متذکر شد: در تکرار سوگواری‌ها تلاش می شده دو عنصر مهم نقش بازی کند، نخست بعد حماسی و مظلومیت و دوم درس هایی که نسل در نسل در تکرار این مراسم‌ها باید یاد گرفته شده و آویزه گوش شود. سیاوش انسان آزاده‌ای است که زیر دست جهان پهلوان رستم رشد یافته است؛ سر در برابر بیداد فرود نمی‌آورد حتی اگر شاه، پدرش باشد وی در برابر ستم مقاومت می‌کند اگر آن ستم از سوی پدر همسرش افراسیاب و دیگر بستگانش باشد سیاوش تا پای جان به آرمان‌هایی که رستم به او آموزش داده است می‌ماند و حتی جان خود را بر سر آن می‌گذارد. این شخصیت اسطوره‌ای در کالبد معنوی خود درس‌های بزرگی برای یک ملت دارد پس طبیعی است یاد او را گرامی بدارند و به عنوان یک الگوی رفتاری برای تربیت نسل‌های خود از آن بهره ببرند.

این پژوهشگر تاریخ در این خصوص ادامه داد: با ورود اسلام به ایران نظام پیشین فکری دچار گسست شد، شرایط تازه اجازه نمی‌داد تا مراسم‌های آیینی برپا شود از این رو یک دگردیسی شاهد هستیم تا یک ملت مفاهیمی را که پیش از این به اشکال گوناگون برای نسل های خود آموزش داده است، اجرا کند. از این جهت مشاهده می‌کنیم که محتوا تغییر چندانی نمی‌کند اما شکل و ظاهر در اسامی تغییر می‌کند همچنین چیزی که در این میان از اهمیت ویژه‌‎ای برخوردار است درس‌هایی است که در این نوع مراسم‌ها به طور مداوم تکرار می‌شود تا هر نسل بتواند به شکلی زندگی کند که شایسته زیستن یک انسان است.