پیشگفتار کتاب جشن های کهن ایرانی:
آداب و رسوم مردم هر سرزميني بيشك ريشه در باورها، آرمانها و انديشههاي آنان دارد. در واقع كنشها و واكنشهای انسان برگرفته از آموزشهاي پيدا و پنهانيست كه در درازاي زندگي، آن را ميآموزد و به كار ميبرد و در نهايت به عنوان يك بايگاني به نسل بعدي انتقال ميدهد. اما آنچه که نقش به سزاي در كنشها و واكنشهاي انسانها دارد همان آموختههاييست كه در درازاي زندگي فرا ميگيرند.
مجموع اين كنشها و واكنشها، بايدها و نبايدها، اجزاي ريز آداب و رسوم و در كل روش زندگي انسانها را تشكيل ميدهد كه همهي آنها جزئي از فرهنگ يك قوم به شمار ميآيد.
در واقع فرهنگ به شكلي همهی رفتارهاي انسانها را در بر مي گيرد. اين فرهنگ است که ميگويد چگونه بخوريد، چگونه بپوشيد، چگونه خرج كنيد و… در حالي كه قدرت انديشه و خرد انساني نقش كمتري در آن دارد و تاثير آن در دراز مدت، آن هم به شكل تحول اجتماعي و فكري رخ مينماياند كه نتيجهي آن به شكلهای گوناگون بروز ميكند. ممكن است وضعيت اقتصادي مردم بسيار خوب باشد ولي بايدها و نبايدهايي كه در فرهنگ آنهاست، تنوع تفرحي آنها را محدود كند. در مقابل ممكن است مردمي كه از نظر درآمد ساليانه وضع مطلوبي نداشته باشند، اما شرايط فرهنگي آنها تفريحات گوناگون و بیشتری را براي آنها جايز بداند.
پیداست فرهنگ نتیجهي دورههای تاریخی از زندگی بشر است كه به عللي گوناگون از جمله شرايط جغرافيايي، تاریخی، گذران زندگی، اقتصاد و… شكل گرفته و در ميان يك قوم يا مردمي نهادينه شده است. هم از اين رو در مناطق جغرافيايي گوناگون فرهنگهاي گوناگون و بسيار متنوعي به چشم ميخورد و هر قوم و مردم و ملتي را از يكديگر جدا و جهاني رنگارنگ را میسازد.
اين موضوع نيز به شكلي درباره ايرانيان درست است چرا كه باورهاي ايرانيان به شكلی ريشه در شرايط زندگی آنها در گذشتههاي دور و زندگي در سرما و روشهاي گوناگونشان براي گذران زندگي داشته است.
شايد بتوان باورهاي زرواني را از كهنترين انديشههايي دانست كه بشر با آن به تبيين جهان پرداخته و آن را پايه و اساس زندگي خود قرار داده است. زروان در واقع خداي زمان بيكران بود كه برای تدبير جهان خواست فرزندي داشته باشد كه فرمانرواي جهان هستي گردد. پس با خود شرط کرد نخستین فرزندش را پادشاهی جهان بخشد تا کار جهان را به سامان رساند. اما هنگام زاده شدن، اهریمن که زادهی شک و دو دلی او بود، زودتر چشم به جهان گشود و به دنیا آمد. او زودتر از اورمزد خود را به پدر رساند و برای سه هزار سال فروانروایی جهان را به دست گرفت. اورمزد پسر نیک زروان از فرمانروایی دور ماند و از اینجا رویارویی نیکی و بدی، خیر و شر، اورمزد و اهریمن آغاز شد و تا به امروز ادامه یافت؛ فلسفهای که به شکلهای گوناگون هنوز پیروان بسیاری در زمین دارد و منشا و سرچشمه بسیاری از باورهای امروزی است.
اما این پایان کار نبود چرا که زروان به یاوران اورمزد مژده داد که پیروزی نهانی در جهان با آنهاست و اهریمن و اهریمنان در نهایت شکست خواهند خورد.
از سوی دیگر آتش آفریده اورمزد یکی از مهمترین عناصر مقدس در اندیشه ایرانیست و این به موقعیت دشوار آریاییها و زندگی در بوران و برف و سرما باز میگشت. این ممکن است برای اقوام دیگری که در نوار گرم و خشک یا استوایی زندگی میکردند، درست نباشد، اما اگر هر قوم دیگری نیز در برودت و سرمای سخت زندگی میکرد،آنگاه نه تنها آتش را مقدس، بلکه میپرستید.
کرپانها مردان مقدس آتش سالهای بسیاری بر اساس این باورها فرمانروایی کردند تا هنگامی که زرتشت در بیش از سه هزار سال پیش، افقهای روشنی را پیش روی انسان گشود و چراغ خرد را افروخت تا خرد روشنایی بخش راه انسان در همهی زمانها و همهی مکانها باشد.
آنچه که ما به عنوان مرده ریگ باستانی ایرانی از آن یاد میکنیم، در واقع میراثیست که زرتشت، انسانی که عدهای پیامبر و عدهای دیگر فیلسوفش مینامند، درآن نقش داشته و به آن رنگ و بوی ویژهای داده است که تا به امروز نیز در زندگی ایرانیان به شکلهای گوناگون جای دارد. اما نباید مرده ریگ باستانی ایران را همه به او بندیم؛ چرا که اسناد دلالت میکند که نقش آفرینان بزرگ دیگری نیز بودهاند که در ساختن این میراث باستانی نقش داشتهاند.